امسال کنکوری بودم، سال سختی بود. نه بیخیال این کلیشهها. اخه سخت؟ من سختترین از اینها رو هم چشیدم. این که دیگه چیزی نبود. یک مشت کلمه و عکس که باید حفظ کنی و چند وقت بعد باید توی یک آزمونی که کلا از بیخ و بن اشتباهه اونها رو وارد کنی. البته اگر نباشه بدتره چون خیلی از زندگیها به همین وابستهست و صدالبته میشه ازش درسهای زیادی یاد گرفت.
من کنکور رو یک وظیفه نمیدونستم. برای من یک فرصت بود که بتونم خودم رو محک بزنم که چقدر برای رسیدن به هدفهام میتونم پایبند/مصمم باشم و به جواب ای سوال برسم که واقعا اگر تلاش کنی موفق میشی؟ یا نه الکیه. و خب جوابم رو گرفتم و رتبه موردنظرم رو به دست آوردم. قطعا من هم روزهای خوب و بد داشتم و هر روز نتونستم بهترین خودم باشم ولی مهمترین چیز در این روند برای من ادامه دادن بود. خیلی از دوستانِ من ماههای آخر پا پس کشیدن و نخوندن ولی من خودم رو هر روز مصممتر برای سرویس کردن اون غول لعنتی که توی ذهنم ساخته بودن میدیدم.
کنکور برای خیلی از نوجوانها اولین هدف بزرگیشون هست که توی زندگی دارن و طی اون باید یک سری نکات رو یاد بگیرن، باید یاد بگیرن که وقتی هدفی دارن باید براش تلاش کنن و چندتا درس کوچیک دیگه که در زیر بهشون اشاره میکنم.
در روند پیشرفتمون ثبات و مداومت داشته باشیم.
مهمترین چیزی که باید توی دوران کنکور بهش توجه کنید، مداومت یا به خارجکی Consistency هست. اگر شما هر روز ۳-۴ ساعت درس بخونید خیلی بهتره تا اینکه یک روزی ۱۰ ساعت بخونید و یک روز اصلا نخونید. توی زندگی هم همینه. برای هدفهامون باید به طور مداوم تلاش کنیم، قطع و وصل کردن فرایند باعث کُندی و نتیجه نگرفتن از اون فرایند میشه.
از روزی که با خودم عهد کردم حداقل هفتهای یک مطلب وبلاگی بنویسم اتفاقاتی افتاده که سعی کرده جلوی من رو بگیره ولی همیشه ساعت ۲-۳ شب آدم میتونه نیم ساعتی وقت بزاره و اون دکمههای کیبورد رو فشار بده تا مغزش رو تخلیه کنه. منم همینکار رو کردم.
برای هدفهامون باید برنامهریزی کنیم.
زندگی بدون برنامهریزی معنی نمیده، البته قبول دارم گاهی اوقات بهترین تجربهها از بیبرنامگی بیرون میاد، مثلا سفر رفتن بدون اینکه بدون مقصد کجاست میتونه یک سفر هیجانانگیز باشه ولی واقعا توی زندگی روزمره جوابگو نیست.
در دوران کنکور به طور روزانه، هفتگی و حتی ماهانه برای خودم برنامهریزی میکردم (این اواخر دست به دامن مشاور عزیزم شدم که تونست خیلی دید من رو به درس خوندن عوض کنه). قبول کنید که این روزها برای هرکسی شلوغه، اون حجم از اطلاعات که وارد مغز میشه و اون همه سروصدا و بدبختی همه و همه باعث میشه که خیلی از کارهایی که شب قبل داشتیم فکر میکردیم که فردا انجام بدیم رو یادمون بره. داشتن یک برنامهریزی درست میتونه روزمون رو بهتر و بهرهوریمون از روز رو بیشتر کنه.
لازم نیست بپریم، کافیه یک پله بالاتر بریم.
توی دوران کنکور چیزی که خیلی روی مخ من کلنجار میرفت نتیجه نگرفتن از آزمونهای ۲هفته یکبار قلمچی بود. وقتی میدیدم که دو هفته درس میخوندم و ترازی که میگرفتم فرق چندانی با هفته قبل نداشت و این روی مخ من بود.
چند هفتهی پیش که یک نگاه کلی به نمودار ترازهای آزمونها توی این یک سال انداختم یک چیزی توجه من رو جلب کرد. من توی هیچ آزمونی نپریدم فقط یک پله بالاتر رفتم. وقتی بیشتر دقت میکنم شاید چند هفتهای حتی یک پله هم بالاتر نرفتم ولی پایین هم نرفتم.
توی زندگی هم همینطوره. هیچ وقت نباید منتظر یک تغییر بزرگ بود. آدمها در طی زمان آرومآروم پیشرفت میکنن، جوری که خودشون حس نمیکنن ولی اگه از بیرون به اونها نگاه کنین میتونین خیلی راحت این پیشرفت رو تشخیص بدین. درباره آزمونهای قلمچی صحبت کردیم پس درس بعدی هم بگیم.
حساب کتاب یادمون نره.
حساب کتاب خیلی مهمه. اگر حساب کتاب نکنیم نمیتونیم بفهمیم کجاها نقاط ضعفمون هستند و کجاها نقاط قوت، کجاها اشتباه رفتیم و کجاها تردیم. توی دوران کنکور وقتی میدیدم درصد درکعمومی هنر من هر روز داره کمتر و کمتر میشه فهمیدم دارم یک جایی اشتباه میزنم و بعله وقتی نشستم بررسی کردم دیدم که هفتهای نزدیک به ۱۰ ساعت بیشتر درکعمومی نمیخونم و تعجبی هم نداشت.
بعد از اضافه کردن ساعت درسی تونستم اون درصد رو توی آزمونها بالا ببرم. یکی از خوبیای آزمونهای قلمچی و هر آزمون آزمایشی دیگهای اینه که میتونی راحتتر بفهمی کجا ضعف داری و کجا نداری. توی زندگی چیزی به نام موسسه کانون فرهنگی آموشی قلمچی وجود نداره ولی میتونین خودتون از خودتون هر چند وقت یکبار آزمون بگیرین و ببینین کجا واقعا مشکل دارین. البته که باید واقعبین باشید.
واقعبین باشیم.
ما بهترین نیستم و اصلا بهترینی هم وجود نداره. همه این صفتهای تر و ترین نسبت به یک شخص یا گروهی از افراد استفاده میشه. انتظارات بیخود نداشته باشیم. رونوشت میکنم به خودم، کسی که میانگین مطالعهش روزی ۷-۸ ساعت در روز هست قطعا رتبهش از کسی که ۱۳-۱۴ ساعت درس میخونه کمتر میشه.
هرچقدر پول بدی همونقدر آش میخوری
-ناشناس
انتظارات بیجا فقط و فقط شما رو ناامیدتر میکنه.
نه به کمیت، درود بر کیفیت.
حالا که به ساعت درسی اشاره کردم بزارین یک چیز دیگه رو هم اضافه کنم، خودتون رو آمار و ارقام گول نزنین. آدمها اصلا شبیه به هم نیستن، چیزی که من توی ۱ ساعت یاد میگیرم رو یک نفر توی ۳ ساعت یاد میگیره ولی من توی ۲ ماه فراموشش میکنم و اون بعد از ۱ سال هنوز یادش میمونه. کیفیت خیلی مهمتر از کمیت هست. سعی کنید وقتی درس میخونین با تمرکز بخونین (بعدا مطلبی درباره تمرکز کردن هم مینویسم) و همیشه بدونین این زمانی که داره میره دیگه بر نمیگرده. اگر تمرکز ندارید همونجا فعالیتتون رو قطع کنید.
البته که هزاران درس دیگه هم از کنکور یاد گرفتم که توی زندگیم قطعا عملیشون میکنم ولی اینها فعلا چیزهایی بود که توی ذهن کهیرزده من داشت اینور اونور میرفت و منم تونستم با قلابم شکارشون کنم. اگر کنکوری هستید مهمترین چیزی که بهتون کمک میکنه تا موفق بشین تمرکز کردن روی خودتون و باور داشتن به تواناییهاتون هست.
دست از مقایسه کردن خودتون با بقیه بردارین. مقایسه کردن کار درستی نیست. پیشنهاد میکنم برای کامل کردن این نوشته این صحبتها رو بشنوید.
منبع : https://arashdma.ir/
رو ,یک ,توی ,هم ,ساعت ,خیلی ,هر روز ,چیزی که ,دوران کنکور ,که توی ,خیلی از
درباره این سایت